نسرین ستوده به همراه چندی دیگر از همراهان سوم آبان ماه از محل تحصن خود روبروی کانون وکلا واقع در میدان آرژانتین، خیابان زاگرس به سمت وزارت کشور یعنی محلی که مردم برای اعتراض به اسیدپاشی و بیمسئولیتی مسئولین در مقابله با این امر درنظر گرفته بودند، میروند که با برخورد نیروهای بهاصطلاح امنتی در اطراف میدان فاطمی روبرو میگردند.
برای کسب اطلاع ببینید:
گزارشی از تجمع سوم آبان در مبارزه با اسیدپاشی و تحصن مقابل کانون وکلا | بازداشت فعالین و حداقل در 30 زن در تهران
در این برخورد همراهان نسرین ستوده بازداشت و پس از تفتیش رها میگردند اما نسرین ستوده به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات منتقل میگردند. شرح این بازداشت را از زبان رضا خندان بخوانید:
«ماجرای یک بازداشت خودسرانه
دیروز مأموران بهطورناگهانی جلو حرکت نسرین و دوستان همراهش را در یکی از فرعیهای میدان فاطمی که درحال بازگشت به خانه بودند گرفته و از آنها کارت شناسایی میخواهند.
نسرین از ارائهی کارت خودداری میکند. آنها پس از مدتی همه را با نگهداشتن مدارکشان موقتاً آزاد و نسرین را بدون ارائهی حکم قضایی سوار یک دستگاه پژو که شیشههای کناری آن دودی و غیرقابلدید بود، کرده و به سمت چهارراه کالج حرکت میکنند.
در آنجا از او می خواهند سرش را در داخل ماشین پایین بیاورد که او خودداری میکند. از او میخواهند حداقل روسری خود را مقابل چشمانش بکشد که او باز هم زیر بار نمی رود. مأمور مربوطه با مرکز تماس میگیرد: » مرکز مرکز یک سوژهی مؤنث داریم؛ باید یک مامور به آنجا اعزام شود».
اندکی بعد مأمور زنی درشتاندام کنار او مینشیند و با فشار دست به زور سر او را به سمت پایین فشار میدهد. با این وضع او را به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات واقع در خیابان برادران مظفر (نرسیده به چهاراه ولیعصر) میبرند. در آنجا مأموری که او را آورده بود با گفتن «برو پایین کثافت» او را پیاده میکند.
مأموری که آنجا انتظار ورود او را میکشیده سعی میکند به او بگوید که مأموران او را نشناخته و اتفاقی بازداشت کردهاند. درحالیکه طبق گفتهی همراهان نسرین، مأموران بازداشت آنها را به اسم کوچک صدا میکردند و حتی به بعضی از آنها گفته بودند که خودش و خانماش چقدر حکم دارند.
این ماجرا هم مانند 4 سال پیش که اطلاعاتیها بهعنوان مأمور پست به خانهی ما ریختند، با یک دروغ آغاز میشود. نسرین مرتب به بازداشت غیرفانونی خود بارها اعتراض میکند. اولین و در واقع کلیدیترین سؤال را در همان اول ماجرا میپرسند: «تحصن تا کی ادامه دارد؟»
حدود 6 ساعت تحت بازجویی بوده است. درمورد همه چی از او میپرسند. اسیدپاشی، لگام، وکالت و مسائل کانون و…
اسم این بازجویی گویا مذاکره بوده است. درحالیکه به او اجازه نمی دهند تماس گرفته و بگوید که سلامت است و کی بر میگردد. تلفن او را که از لحظهی اول از دستش قاپیدهبودند خاموش نمی کنند. گوشی تمام وقت روشن و در اختیار آنها بود. تنها صدایش را قطع کردهبودند. در آخر از او میخواهند که برود و خواستههایش را لیست کند و برایشان ببرد و من ماندهام این همه کاغذ از کجا باید پیداکنیم برای فهرست کردن خواسته ها.
اگر بازداشت موقت او چند تا دلیل داشتهباشد یکی از آنها مربوط به افتضاحی است که در ماجرای اسیدپاشی به صورت دختران جوان مان به بار آوردهاند. بازداشت او می تواند بخشی از افکار عمومی را به سمت دیگری پرتاب کند. همچنان که اعدام ریحانه جباری.
پروژه بازداشت او بیشتر شبیه یکآدم ربایی بودهاست تا یک بازداشت قانونی و قضایی. سالها پیش وقتی شخصی از مأموران بازداشتکننده حکم قضایی یا کارت شناسایی طلب میکرد، بیسیم نشان میدادند و یا اسلحه.
اما اکنون خود را موظف به نشاندادن بیسیم و اسلحه هم نمیبینند. درسته که حکم ندارند اما اضافه وزن که دارند. شخص را بلند کرده و داخل ماشین پرتاب میکنند و این پرتاب اسماش هست قانون. قانون آئین دادرسی کیفری. قانون مجازات اسلامی، …، قانون اساسی.»
رضا خندان همسر نسرین ستوده – یکشنبه 4 آبان – 22:30
وبلاگ نامه به یک آزاده
——————————————————————————————————
از شما درخواست میشود در کمپین نامه ای به یک آزاده شرکت نمایید:
برای تأکید به همدلیها و باهم بودنها. برای تأکید به بودن در راهی که آزادگان در مسیرش هرچه میبایست انجام دادند…