فخرالسادات محتشمی پور که این روزها به شدت نگران وضعیت همسر در بندش سیدمصطفی تاجزاده است در گزارشی کوتاه در مورد وضعیت آقای تاجزاده هشدار میدهد. جدای از وضعیت خطرناک و جدی مصطفی تاجزاده که به جای بستری بودن در بیمارستان این روزها در زندان اوین به سر میبرد این گزارش کوتاه به فشار غیرقابل وصفی اشاره میکند که این روزها بر خانواده ی زندان سیاسی در بند میرود:
گزارش دیروز یکشنبه 10 دی ماه:
سلام به همه یاران همراه
امروز تلافی روز گذشته شد به لطف خدا
دکتر قلب اجازه عمل جراحی مادرجان رو دادن و این عمل به لطف خدا و تلاش پزشک مهربان و نازنین با موفقیت انجام شد الان عزیزدل ما در سی سی یو هستند و انشاء الله که با دعای شما شب بی دردی رو داشته باشند.
ملاقات با همسرجان هم حدود ظهر انجام شد. قربونش برم بدون لبخند نمیاد ولی ته چهره ش خستگی و ضعف رو می شد دید. گفتم کجا بودی عزیزم چرا دیروز نذاشتن ببینمت؟؟؟ گفت ساعت یک منو بردن بیمارستان فارابی. داد کشیدم ساعت یک؟؟؟؟؟؟؟ به جای هشت صبح که هم برده باشند و هم کاری انجام نشه این دیگه چه بازی مسخره ای است. همسرجان گفت من هم بهشون گفتم که فایده نداره الان ولی گفتن حالا بریم ببینیم چی می شه!!! من دیروز به مأموری که از حفاظت اطلاعات اومده بود بیرون که جواب منو بده گفتم که بیمارستان بردن همسرجان باید با هماهنگی من باشه اینا عرضه ندارن کاری بکنند و هزینه بیمارستان و کارای دکتر و دوا رو هم به شکل غیرقانونی از من می گیرند! خلاصه همه قصه های دیروز که می تونست با یک اطلاع رسانی کوچولو حل و فصل بشه با لج و لجبازی و لابد طبق برنامه ساز شد! این ها بیمارن جان خودم خدا شفاشون بده
همسرجان همه تلاشش رو کرد که به من اطمینان بده حالش خوبه. برگه نتیجه آزمایش ها رو آورده بود که بگه همه چی ش میزونه ولی من گفتم باید بیای بیرون یک آزمایشگاه معتبر من اینا رو قبول ندارم. فشارخونش رو هم در طی یک هفته خوند برام و گفت ببین چقدر آمده پایین. گفتم از این نوسان فشار و پایین تر از 14روی 8 نیامدن هم که بگذریم باید ببینیم چی شده که ناگهان به 20 روی 12 رسیده و این ها رو من و تو نمی تونیم درموردش نظر بدیم.گفت که برای تست ورزش می خوان ببرن بیمارستان مدرس گفتم حق ندارن قبل از چکاب کامل تست ورزش رو انجام بدن من کلی خاطرات بد و وحشتناک دارم باید بستری بشی در یک مرکز قلب فورییییییییییییی
….. ببخشید برام مهمون رسید بقیه شو بعدا عرض می کنم:)
یک ساعت بعد:
می گم جون من فکر خودت باش عزیزم به اینا بگو که باید بستری بشی من نامه ش رو دادم به همه شون. می گه من که کسی رو نمی بینم به کی بگم. بعدم من از اینا چیزی نمی خوام. تو نخواه من می خوام همه حقم رو می خوام و تا نگیرم از پا نمی نشینم. می گم لااقل به تغذیه ت برس مواظبت کن میگه هفته قبل ضعف داشتم دو روزی روزه خوری کردم! واااااااااای خدای لطفا بیشتر مواظب این بنده خاص خودت باش:(
مثل همیشه که ملاقات ما با زندانیان سیاسی زن هست یکی یکی دوستان میان گوشی رو از من می گیرن و با مصطفی حرف می زنن امروز همه التماسش می کردند که بسه تو را به خدا دیگه روزه نگیرین همسرجان می گفت خیلی ممنون چشم! یکی هم گفت تو رو خدا بیاین بیرون از انفرادی برین 350 همسرجان از آن خنده های مخصوص خودش کرد و گفت راهش رو هم نشون بدین:)
خانواده فائزه خانوم هم که از ملاقات این عزیز محروم شده بودند با همسرجان و هم بندی های او دیدار و گفتگو کردند. دخترک هامون خوب بودند و سلام داشتند ولی بسیار مغموم بودند برای رفتن هم بندی عزیزشون به انفرادی اطلاعات. می گفتن همه ش می گفت من از شماها خجالت می کشم که همه تون انفرادی بودین من نبودم:(
من باید به سرعت خودم رو به بیمارستان برسونم و مادرجان را قبل از رفتن به اتاق عمل ببینم. ولی متاسفانه دیر می رسم ولی بعد از یک ساعت دکتر خبر از پایان کارش می ده و من خدا رو شکر می کنم و کلی تشکر از دکتر و زحمت های زیادش
فخرالسادات محتشمی پور،همسر سیدمصطفی تاجزاده – یکشنبه 10 دی 1391 – ساعت 22 و 23
بیان دیدگاه